۱۳۹۲/۶/۵

دو ساعت خوشی، تجربه من از مسابقه دوستانه افغانستان با پاکستان (قسمت دوم)


تماشای تیم ملی آن هم در خاک افغانستان از آرزوهای من بوده است. کم کم باورم می شود که این آرزو به تحقق می پیوندد. لحظاتی بعد افغانستان و پاکستان در یک مسابقه دوستانه به مصاف هم می روند. 

حضور نظامیان سنگین است و ترس اینکه مبادا شورشیان به این رویداد حمله کنند وجود دارد. با این حال، هزاران نفر به ورزشگاه آمده اند و ظرفیت ورزشگاه دیگر برای ایستاد شدن کسی هم مناسب نیست. 

بر خلاف دیگر مسابقات، در این مسابقه اول قرآن کریم خوانده می شود. بازیکنان پاکستان آرام ایستاده اند، بازیکنان افغانستان نشسته. 

اول سرود فیفا و بعد سرود ملی پاکستان نواخته می شود. تعداد اندکی از جمعیت به پا می خیزند. من هم به پاس احترام به پا می خیزم. دو سه نفر دیگری هم که می ایستند، توسط جمعیت دوباره مجبور به نشستن می شوند. استدلال این است که در هنگام نواختن سرود ملی تیم مقابل نباید ایستاد. می شود احساس کرد که ما در میزبانی خیلی نابلد هستیم، می توان دید که تماشاچیان در مقابل پاکستان احساسات منفی دارند.

سرود ملی افغانستان نواخته می شود. همه جمعیت به پا می خیزد. در اول یک تعداد دست می زنند، اما همه صداها خاموش می شود، همه جا آرام است. لحظه ای پر از احساسات. سرم را بلند گرفته ام تا اشک هایم نریزد. در داخل میدان بازیکنان افغانستان دست به سینه ایستاده اند. یک تعداد آنها تا قبل این بازی حتی افغانستان را ندیده بودند، اما با تمام اشتیاق و تعهد به کابل آمده اند تا مردم سرزمین خود را خوشحال بسازند. 

بازی شروع می شود. از همین آغاز افغانستان حریف را تحت فشار قرار داده است. ترکیب افغانستان اندکی برایم آزار دهنده است. تنها دو بازیکن مستقر در داخل کشور در ترکیب 11 نفر قرار دارند. 

تیم ملی پاسهای دقیق می دهد، هر چند یوسف مشرقی و امرالدین شریفی بعضی پاس ها را از دست می دهند. پاکستان تنها یک بازیکن دارد که خوب بازی می کند اما از دیوار دفاعی افغانستان عبور کرده نمی تواند. 

دقیقه 20 مسابقه است. روی یک کار تیمی، سنجر احمدی برای افغانستان تاریخ ساز می شود. او اولین گل افغانستان را به ثمر می رساند. جمعیت دیگر سر از پا نمی شناسد. فریادها تا کیلومترها آن طرفتر قابل شنیدن است. از جای برخواسته ام، به هوا می پرم، فریاد می زنم، اشک می ریزم. همه در خوشحالی هستند، همه تا دقایقی به پا خواسته اند و تیم را تشویق می کنند. 

در نزدیکی من کسی یک بوغ دلخراش آورده است و هر از گاهی به آن می دمد. یکی دیگر طبل آورده و آنرا به صدا می آورد. می گوید تا حال در عروسی برادرش هم طبل نزده، اما اینجا می زند. ده ها جوان با رنگ های بیرق افغانستان صورت خود را مزین ساخته اند. بیرق های افغانستان در اهتزاز است. 

حالا تعصب تماشاچیان افغان بالاگرفته است. یکی می گوید دالخور! و دیگری صدا می زند غزاله جاوید! چند نفر هم در صدد شعار ضد پاکستانی هستند اما یک تعداد مانع آنها می شویم. به آنها گوشزد می کنیم که ما میزبانیم و باید احترام مهمان خود را داشته باشیم. 

دقایق می گذرند، پایان نیمه اول نزدیک است. هر چند هنوز گل دیگری به ثمر نرسیده است، اما بازی افغانستان خوبتر شده، تا ختم نیمه اول بازیکنان پاکستان به دروازه افغانستان نزدیک نشده اند. 

نمی دانم نیمه اول چطور می گذرد. در فیسبوک تنها وقتی گلی زده می شود می نویسم. می دانم همه مسابقه را از تلویزیون و یوتیوب می بینند. 

نیمه دوم شروع می شود، بازیکنان افغانستان تحرک بیشتری دارند، اما بازیکنان حریف نیز دوندگی خود را افزایش داده اند.

دقیقه 52 است، هنوز تعویضی برای افغانستان صورت نگرفته است. باز هم روی یک کار تیمی آرش هاتفی برای افغانستان گلزنی می کند، حالا دیگر جمعیت در ورزشگاه جای ندارد. فریادها بلند تر شده اند. حالا همه یقیین کرده اند که ما پیروز این میدان هستیم. 

تعویض بازیکنان شروع می شود. چون مسابقه دوستانه است تا هفت تعویض برای هر تیم امکان پذیر است. یکی از تعویضی ها معروف محمدی از طوفان هریرود است. 

دقیقه 72، کرنر برای افغانستان. اسلام امیری توپ را به هوا می فرستد، پاکستانی ها توپ را به آهستگی دفع می کنند اما ناگاه معروف محمدی با ضربه ای سهمگین توپ را به قسمت بالایی جال حریف می چسباند. افغانستان با سه گل پیش افتاده است. جمعیت باز هم به پا می خیزد. تیم حریف ضعیف است و جمعیت حالا به پیروزی و گل زدن به حریف عادت کرده است. 

تعویض ها یکی پی دیگری انجام می شوند. یکی از بازیکنان تعویضی حشمت الله بارکزی است. او به جای بلال آروز به میدان آمده است. بلال اندکی خسته و کم تحرک به نظر می رسد. با اینکه حشمت بازیکن خوبی است اما تکروی می کند. یک فرصت طلایی را هم از دست می دهد و گرنه افغانستان گل چهارم را هم به نام خود ثبت می کرد. 

دقایق پایانی مسابقه است. بازیکنان پاکستان منتظر به صدا در آمدن سوت آخر مسابقه اند. دیگر تاب خوردن گل بیشتر را ندارند. 

مسابقه به پایان می رسد. یک موفقیت بزرگ نصیب فوتبال افغانستان می شود. با اینکه حریف ضعیف بود و تیم ملی نیز نقایصی داشت اما برگشت فوتبال بین المللی به کابل واقعاً شادی دارد.

 تماشاچیان بی امان بازیکنان را تشویق می کنند. بازیکنان بیرق های افغانستان را گرفته و به سوی تماشاچیان می روند، در هر چهار گوشه ورزشگاه. لحظات به یاد ماندنیست، هم برای بازیکنان، هم برای تماشاچیان. 

به ناگاه وضعیت نظامی می شود. مسئولین امنیتی داخل ورزشگاه می شوند. بعد به سوی تماشاچیان می روند تا مردم از آنها تشکر کنند. در زمینی که تا چند لحظه پیش توپ و فوتبال زیبا بود، حالا کلاشینکوف می بینی. رئیس فدراسیون فوتبال نیز با نفرات امنیتی همراه است. با اینکه مردم از خدمات نیروهای امنیتی قدردانی می کنند، اما فکر می کنم کمتر به هیات نظامی پیش روی خود توجه دارند. هیات به من نزدیک می شود. روی خود را می گردانم، نمی خواهم خاطرات خوش فوتبال را با دیدن کلاشینکوف خراب کنم. اما مجبور می شوم نگاه کنم، بین نیروهای امنیتی مشکلی رخ داده است و نزدیک است دو طرف با هم درگیر شوند. 

فامیلم را در بخش مخصوص فامیل ها پیدا می کنم. آهسته آهسته راه می افتیم. جمعیت که ورزشگاه را ترک می کنند همه خوشحال اند و از رشادت بازیکنان صحبت می کنند. موترهای در حال حرکت بیرق افغانستان را حمل می کنند و صدای "افغانستان، افغانستان" و ترانه "پیروزی" از داخل موترها شنیده می شود.

رادیوی موتر را روشن می کنم، خبر کشته شدن پنج تن هموطنانمان در لوگر را می دهد. خوشی به پایان می رسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر