۱۳۹۲/۵/۲۹

یوسف کارگر باید به نفع استخدام یک مربی خارجی از مربیگری تیم افغانستان کنار برود، چرا؟



یوسف کارگر حدود پنج سال سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان بوده است، اما حالا وقت آن فرا رسیده تا وی جای خود را به یک مربی با تجربه خارجی بدهد. یوسف کارگر در زمان دشواری وظیفه مربیگری افغانستان را به دوش داشته است، او زحمات زیادی برای تیم ملی کشیده است و زحمات او قابل قدردانی است. یادم هست دو روز قبل از مسابقه تیم ملی افغانستان برابر فلسطین در تاجیکستان، کارگر تحت فشار زیاد روحی قرار داشت و برای ساعاتی استعفا داد. با اینکه افغانستان در مسابقه مقدماتی جام جهانی شرکت می کرد، اما هیچ بودجه و پولی برای تیم وجود نداشت. کارگر اما تحمل کرد و به هدایت تیم ادامه داد. 

اما هر چه هم که یک مربی برای تیم زحمت بکشد، اگر حضور وی در بهبود وضعیت تیم کمک زیادی نکند، حضور آن مربی در هدایت تیم به صلاح نیست. این وضعیت تنها برای آقای کارگر اتفاق نخواهد افتاد، مربی اسبق تیم ملی کریکت افغانستان هم منافع و شهرت شخصی اش را به کنار گذاشت تا تیم ملی کریکت رشد کند و در پله های موفقیت قدم های محکمتری بردارد. 

تاج ملوک تیم ملی کریکت افغانستان را از میان بازیکنان گمنام کمپ های مهاجرین افغان در پاکستان ایجاد کرد. تیمی که او تاسیس کرد نانی برای خوردن و لباسی برای تمرین نداشت. او با خون دل تیم ملی کریکت افغانستان را ساخت. تحت هدایت او بود که تیم افغانستان برای اولین بار به قهرمانی جام 20 آوره آسیا رسید. سپس افغانستان به جرسی رفت تا در بخش بندی پنجم جهانی شرکت کند. برغم عشق و علاقه ای که تاج ملوک به موفقیت تیم ملی کریکت داشت، وی حرف هایی می زد که شایسته یک مربی تیم ملی نبود. او در مصاحبه با رسانه ها می گفت که افغانستان به جام جهانی راه پیدا می کند، در حالی که برای رسیدن به جام جهانی افغانستان باید سه تورنمنت دیگر را نیز با موفقیت سپری می کرد. او هم چنان به رسانه ها گفت که اگر افغانستان قهرمان بخش بندی پنجم جهانی نشود، او خود را در اقیانوس اطلس خواهد انداخت. خداوند رحم کرد که افغانستان در آن مسابقات قهرمان شد و لازم نشد تا تاج ملوک غرق گردد. 

با اینکه تاج ملوک تیم را به قهرمانی رسانده بود، همه می دانستند که تیم کریکت افغانستان توانایی های بیشتری دارد. به همین خاطر، بورد کریکت افغانستان باید تصمیم سختی می گرفت. تاج ملوک باید از مربیگری کنار می رفت و یک مربی باتجربه خارجی هدایت تیم ملی کریکت را به عهده می گرفت. همین طور شد و کبیر خان که یک بازیکن با تجربه پاکستان هست مربیگری تیم کریکت را در دست گرفت. تحت هدایت او بود که تیم ملی کریکت از یک تیم خام و احساساتی به یک تیم مستحکم، منسجم و با انگیزه تبدیل شد. همین دیروز تیم کریکت افغانستان به سبب بارش باران و شرایط بد هوا در مقابل نپال در وضعیت خیلی نامناسبی قرار داشت. اما درس هایی که این تیم از کبیر خان گرفته آنها را کمک کرد تا در شرایط بسیار بد هم روحیه خود را از دست نداده و در عوض به پیروزی فکر کنند. هر چند پیروزی محال به نظر می رسید، اما در نهایت این افغانستان بود که پیروز میدان بود. فوتبال نیز باید از کریکت درس بگیرد و یوسف کارگر شهامت گذشتن از منافع شخصی به خاطر منافع ملی کشورش را داشته باشد. 

تیم ملی فوتبال افغانستان اکنون به حضور یک مربی با تجربه نیاز مبرم دارد. با اینکه کارگر شناخت خوبی از فوتبال افغانستان و بازیکنان تیم ملی دارد، اما توانایی های او در حدی نیست که بتواند تیم ملی را در سطح آسیا مطرح سازد. ما اکنون از نگاه رده بندی فیفا در جنوب آسیا اول هستیم اما این را هم میدانیم که رده بندی فیفا نشان دهنده توانایی های واقعی یک تیم نیست. ما نیاز داریم تا خارج از محدوده جنوب آسیا فکر کنیم. اگر ما روی فوتبال خود به شکل درست کار کنیم و تیم ملی ما توسط یک متخصص کار کشته هدایت شود، یقیناً ما با تیم هایی حد وسط آسیا برابری کرده می توانیم. به نظر من اگر ما با آقای کارگر به حیث مربی ادامه بدهیم فوتبال ما اگر خیلی هم رشد کند در سطح جنوب آسیا باقی خواهد ماند. این یک موضوع خیلی انقلابی هم نیست. همه کشورهای جنوب آسیا به جز افغانستان دارای مربی خارجی هستند، حتی بوتان!

دلایل من برای این پیشنهاد در زیر ذکر شده اند:

اول: یوسف کارگر سند مربیگری پایینی دارد. کارگر تا همین دو ماه پیش حتی سند مربیگری درجه B  را هم نداشت. تقریباً همه مربیان تیم های ملی سندهای بالای مربیگری دارند. سند بالای مربیگری می تواند یک مربی را از نگاه دانش و تجربه در قسمت هدایت تیم تحت امرش کمک بزرگی بنماید. علاوتاً مربیانی که دارای سند بالای مربیگری باشند، جدی تر گرفته می شوند و بازیکنان به آنها احترام بیشتری دارند. 

دوم: یوسف کارگر در لحظات دشوار تیم ملی را در درد سر بیشتری انداخته است. ما مسابقه نهایی قهرمانی جنوب آسیا در سال 2011 و هم مسابقه آخر گروهی مقدماتی جام چلنج مقابل لائوس را به یاد داریم که یوسف کارگر به سبب اعتراضات شدید و بی مورد از کنار زمین اخراج شد. اخراج کارگر در هر دو مورد غیر ضروری بود و عکس العمل او مقابل داور واقعاً غیر ورزشی و دور از شان یک مربی ملی بود. کارگر خوب می داند که اعتراض وی هیچ دردی را دوا نمی کرد و برعکس اخراج او بر روحیه تیم تاثیر منفی دارد. یک مربی خوب همیشه از این نوع تجارب درس خوبی می گیرد و نمی گذارد برای بار دوم عین قضیه بر او تکرار شود. علاوتاً، هر چند اشتباه یوسف کارگر اشتباه شخصی بوده است، اما جریمه پنج هزار دالری از بودجه فدراسیون پرداخت می شود. 


سوم: موفقیت تیم ملی فوتبال افغانستان به خاطر بازیکنان آن بوده نه به خاطر تیم مربیگری. از زمانی رشد فوتبال ملی در افغانستان چشمگیر شده که بازیکنان افغان مستقر در اروپا و دیگر کشورها شامل تیم شده اند. بازیکنان مستقر در خارج از کشور تجارب زیادی دارند، خوب تمرین می کنند و از تکنولوژی جدید تمرینی برخوردار هستند. در واقعیت، اردوگاه های تمرینی که فدراسیون فوتبال برگزار کرده است تاثیر زیادی روی بازیکنان خارج از کشور نداشته و تنها بازیکنان داخل کشور از آنها نفع می برند. سیستم مربیگری کارگر نیز خیلی قدیمی است. کارگر به همان سیستم قدیمی روسی چسبیده و حتی تا دقایق 80 به بعد نیز حاضر نیست بازیکنان خود را تعویض نماید در حالی که یک تعداد بازیکنان داخل میدان خیلی خسته باشند. اگر به نتایج تیم ملی هم ببینید، تیم ملی تنها توانسته تیم ها را با یک یا دو گل شکست دهد که این هم نشان می دهد ما حتی در مقابل تیم هایی مثل سریلانکا و مغولستان هم توانایی گلزنی بالا را نداریم که قسماً مرتبط می شود به ضعف مربیگری در تیم ملی. 

چهارم: از قدیم گفته اند که با یک دست دو تربوز برداشته نمی شود. اما به نظر می رسد آقای کارگر قصد دارد چهار یا پنج تربوز را با یک دست بر دارد، اما ترس این وجود دارد که همه تربوزها از دست او به زمین بخوردند و تلف شوند. یوسف کارگر هم اکنون چهار وظیفه دارد. 1. یوسف کارگر سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان است. 2. کارگر معاون فنی فدراسیون فوتبال افغانستان است. 3. کارگر کمیشنر مسابقات لیگ برتر است. 4. یوسف کارگر هر چند از گاهی برای بازدید از بازیکنان مستقر در خارج از کشور به اروپا و آمریکا سفر می کند. در کشورهای دیگر برای هر کدام این وظایف یک شخص جداگانه تعیین می شود. پیشبرد چهار وظیفه همزمان واضحاً از توانایی یوسف کارگر بالاتر است و باعث می شود تا هیچ کدام این وظایف به شکل درست انجام نگردند. علاوتا، یوسف کارگر از هر کدام این وظایف معاش و امتیازات کسب می نماید که این هم عادلانه نیست. 

پنجم: فدراسیون فوتبال توانایی استخدام مربی خارجی را دارد. قبل بر این، فدراسیون فوتبال افغانستان توانایی پرداخت معاش یک مربی خارجی را نداشت، اما اکنون با توجه به عوایدی که فدراسیون فوتبال افغانستان از لیگ برتر و دیگر منابع به دست می آورد، توانایی استخدام یک مربی خوب خارجی را دارد. چندی پیش روزنامه هندوستان تایمز نوشت که عواید لیگ برتر به سه ملیون دالر می رسد. حتی اگر نصف این رقم هم درست باشد، فدراسیون در اولین قدم باید یک مربی خوب برای تیم ملی استخدام کند، زیرا موفقیت تیم ملی ضامن موفقیت در سطوح دیگر است. 

ششم: یوسف کارگر نمی تواند هم آمر باشد و هم مامور. هر مربی باید در مقابل عملکرد خویش باید به مقامات فدراسیون فوتبال و مردم پاسخگو باشد، اما در مورد آقای کارگر این قضیه صدق نمی کند. وی هم تیم را مربیگری می کند و هم به خود گزارش می دهد! آقای کریم، رئیس فدراسیون فوتبال که وظیفه ولایت پنجشیر را نیز به عهده دارد کمتر به امور فدراسیون فوتبال رسیدگی کرده می تواند و تقریباً همه کاره آقای کارگر است. چند روز پیش و بعد از اینکه مارکوس توریا که به طور موقت به حیث مربی تعیین شده بود خواسته بود تا نقاط منفی بازیکنان را به آنها گوشزد کند، آقای کارگر با او به شدت برخورد کرده بود و او را از تیم ملی اخراج کرد. این عملکرد نشان می دهد که آقای کارگر با حفظ این دو مقام می تواند به هیچ کس پاسخگو نباشد. 

هفتم: بهترین فرصت برای رشد تیم ملی فوتبال افغانستان ایجاد شده است. تیم ملی فوتبال افغانستان در مقدماتی جام چلنج آسیا در گروه آسانی قرار گرفت و به مرحله نهایی راه پیدا کرد. این آخرین باری است که قهرمان جام چلنج آسیا به جام ملت های آسیا راه پیدا می کند. بعد از این دوره، قهرمان جام چلنج با تیم های آخر مقدماتی جام ملت های آسیا باید دو بازی رفت و برگشت انجام دهد. اگر افغانستان یک مربی با تجربه استخدام کند این توانایی را دارد تا دست روی جام قهرمانی بگذارد و اما مهمتر از همه به جام ملت های آسیا راه پیدا نماید. در صورت نداشتن یک مربی با تجربه، به احتمال زیاد تیم افغانستان از مرحله گروهی هم صعود ننماید. 

هشتم: خواسته یا ناخواسته یوسف کارگر باید به بعضی تقاضاهای بیرونی جواب مثبت بدهد. حتی در فوتبال هم در افغانستان تقاضاهای بی مورد از سوی دوستان، شناخته ها و اقوام وجود دارد. یک مربی افغان به سادگی نمی تواند به همه تقاضاها جواب منفی بدهد، اما اگر یک مربی خوب خارجی داشته باشیم، اولاً کسی جرئت مطرح کردن چنین پیشنهاد هایی را ندارد، و در قدم دوم حتی اگر کسی پیشنهاد نیز بنماید، مربی خارجی قبول نخواهد کرد. در مورد آقای کارگر هم همین موضوع صدق می کند. در بعضی موارد، دیده شده است که آقای کارگر یک تعداد بازیکنانی را که شایستگی بازی در تیم ملی را ندارند، در تیم ملی جذب کرده است. به عنوان مثال در اردوگاه قبلی تیم ملی در دوبی چند بازیکن از آمریکا به تیم ملی دعوت شدند که شایستگی نداشتند، اما کارگر یک تعداد آنها را شامل تیم ساخت و این شاید ناشی از شناخت و روابط نزدیک کارگر با پیشکسوتان فوتبال در کالیفرنیا باشد. به همین ترتیب، یک تعداد بازیکنان مستقر در کابل که از آنها سنی گذشته و توانایی های مهارتی آنها کم است نیز توسط یوسف کارگر در تیم ملی حفظ شدند اند. علاوتاً، افغانستان بازیکنان بسیار خوبی در گوشه و کنار جهان دارد که می توانند در رشد فوتبال ملی کمک فراوانی بکنند، اما کارگر تا حال از وجود آنها یا بی خبر است یا اینکه نتوانسته یک سیستم خوب برای جذب آنها ایجاد نماید. 

با در نظر داشت این دلایل است که حضور یوسف کارگر به حیث مربی تیم ملی فوتبال افغانستان دیگر به صلاح نیست. از نگاه من بهترین گزینه این است که یوسف کارگر خدمات خویش را به جامعه فوتبالی افغانستان از طریق پست معاونیت فنی فدراسیون ارائه نماید. حضور وی به حیث کمیشنر لیگ برتر هم خالی از لطف نیست. 

برای تیم ملی کشور باید یک مربی باتجربه خارجی استخدام شود. همان طور که ذکر شد فدراسیون فوتبال افغانستان اکنون توانایی استخدام یک مربی خارجی را دارد. البته مربی خارجی نباید کسی مثل مارکوس توریا باشد که تجربه فوتبال ملی را ندارد و اسباب بازی دست مقامات فدراسیون قرار گیرد، بلکه باید کسی را به حیث مربی استخدام کرد که شناخت خوبی از فوتبال امروزی در جهان داشته باشد و تیم ملی را با روش های نوین مربیگری آموزش دهد. این مربی باید در هدایت تیم استقلال داشته باشد و برخورد مشابه با آنچه با مارکوس توریا شد با وی صورت نگیرد. به همین ترتیب، از یک مربی خارجی می شود در هدایت تیم های رده سنی که امید و آینده فوتبال افغانستان هستند استفاده کرد. 

حضور یک مربی خارجی باتجربه است که ظرفیت و پوتانسیل واقعی فوتبال کشورمان را به رخ خواهد کشید. من باور دارم که افغانستان کشوری فوتبال خیز است و مردم آن به شدت به فوتبال علاقه دارند. برنامه هایی مثل لیگ برتر هم به شهرت فوتبال بیشتر از پیش کمک کرده است. اگر تیم ملی ما تحت یک مربی خوب پیشرفت می کند، یقیناً فوتبال داخل کشور هم به همان تناسب رشد می کند. پیشرفت فوتبال داخلی، داشتن یک لیگ منظم و جوانانی که به جای تریاک و جنگ به فوتبال فکر می کنند، چیزی است که همه ما می توانیم به آن افتخار و مباهات کنیم. با کنار رفتن از سمت مربیگری تیم ملی، یوسف کارگر سهم زیادی در ایجاد این افتخار می گیرد.

۵ نظر:

  1. خدا کند که این مطلب را آقای کارگر هم مطالعه کند و هر چه زودتر تصمیم بگیرد. در این قدر بیکاری ، چند کار را گرفتن خوب نیست. باید پست تیم ملی را به شخصی بدهند که بالای احساسات خود کنترول داشته باشد. اگر تیم ملی توسط یک مربی خارجی با تجربه هدایت شود من باور دارم که تیم ملی ما میتواند رشد بی اندازه زیاد و سریع خواهد کرد. و یوسف کارگر هم منحیث مربی اسبق و یک افغان افتخار خواهد کرد

    پاسخحذف
  2. کار ها زحمات کارگر صاحب قابل قدر است. در صورتی که فدراسیون و دولت توان دادن معاش به بازیکنان را ندارد، چطور میتوان توقع کرد که آنها یک مربی خارجی استخدام کنند؟

    پاسخحذف
  3. سلام

    این آدرس ایمیل علی‌ عسکر لعلی است که شما میتوانید این مطلب را به او ارسال کنید ، گرچه من خودم چند بر برای علی‌ عسکر لعلی ایمیل کردم اما جواب نداد، وقتی‌ پاسخگو نیستند هیچ کدامشان یقیناً فوتبال افغانستان هیچ پیشرفتی نمیکند،

    ایمیل علی‌ عسکر لعلی:ali_lali5@hotmail.com

    پاسخحذف
  4. سلام

    این آدرس ایمیل علی‌ عسکر لعلی است که شما میتوانید این مطلب را به او ارسال کنید ، گرچه من خودم چند بار برای علی‌ عسکر لعلی ایمیل کردم اما جواب نداد، وقتی‌ هیچ کدامشان پاسخگو نیستند, یقیناً فوتبال افغانستان هیچ پیشرفتی نمیکند،

    ایمیل علی‌ عسکر لعلی: ali_lali5@hotmail.com

    پاسخحذف
  5. سلام همین مطلب را به علی‌ عسکر لعلی بفرست تا خودشان هم بخوانند، گرچه من خودم چند بار برایشان نوشتم و تقریبا همین مطلبی که شما نوشتید را برای علی‌ عسکر لعلی نوشتم اما هیچ جوابی‌ نگرفتم، من میتوانم مطالبی که برای علی‌ عسکر لعلی نوشتم را برای شما بفرستم

    پاسخحذف