۱۳۹۳/۱۲/۲۰

یوسف کاگر واقعگرا نیست؛ وی نباید با آینده فوتبال کشور بازی کند


یوسف کارگر، سرمربی اسبق تیم ملی افغانستان، با مصاحبه ای عجیب اقدام به روشی کرد که می تواند فوتبال افغانستان را به تباهی بکشاند. 

یوسف کارگر که سالها مربی تیم ملی فوتبال افغانستان بوده و هم چنین معاونیت فنی فدراسیون فوتبال و کمیشنری تورنمنت روشن را به عهده دارد، حدود دو ماه پیش توسط افراد ناشناس مورد ضرب چاقو قرار گرفت و به هندوستان اعزام شد. او سپس به دوبی رفت و اول این هفته به کابل باز گشت. 

تنها دو روز بعد از بازگشت، یوسف کارگر در مصاحبه با تلویزیون آریانا نیوز گفت که هنوز سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان است و کسی وی را از این مقام برکنار نکرده است. او هم چنین قابلیت های سلوان اسکلیلیجیچ را که ماه پیش با فدراسیون فوتبال افغانستان به حیث سرمربی تیم ملی قرارداد امضا کرد، زیر سوال برد. آقای کارگر هم چنین گفت که او و سرمربی جدید دارای سند A مربیگری هستند و از نگاه سند تفاوت ندارند. کارگر هم چنین عدم تجربه اسکیلیجیچ در هدایت تیم های ملی را دلیل ضعف وی دانست. از وضعیت عمومی مصاحبه می شد به سادگی درک کرد که وی در مخالفت با حضور سلوان اسکلیجیچ به حیث سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان است.

اما در این مصاحبه، یوسف کارگر ضد و نقیض هم ظاهر شد. در یک جای گفت که وی از انتخاب مربی خارجی به تیم ملی حتی قبل از مجروح شدنش باخبر بوده و این توصیه خودش بوده که مربی خارجی استخدام شود، و در جای دیگر طوری وانمود می کرد که اسکلیجیچ مربی مناسبی نیست و خود او قابلیت های بیشتری دارد و در ضمن اینکه وی هنوز سرمربی هست. او هم چنین تهدید کرد که اگر از اسیکیلیجیچ راضی نباشد، وی را رخصت خواهد کرد. 

گفته های آقای کارگر از چند جهت قابل تعمق است. 

اول: فدراسیون فوتبال همراه اسکیلیجیچ قرارداد امضا کرده و آن هم به حیث سرمربی تیم ملی فوتبال افغانستان. وبسایت فیفا نیز با وی به حیث سرمربی تیم افغانستان مصاحبه کرده است. اگر قرار باشد فدراسیون اسکیلیجیچ را به خواست آقای کارگر رد کند، اسکیلیجیچ می تواند از فدراسیون فوتبال طلب جبران خساره کند. این جبران خساره را چه کسی پرداخت می کند؟ آقای کارگر یا باز هم چنین پولی از بودجه فدراسیون فوتبال گرفته می شود؟ فسخ چنین قراردادها تنها با جبران خساره هنگفت همراه است، به ویژه اینکه قرارداد با سرمربی جدید تیم ملی پنج ساله است. در ضمن، اسکلیجیچ خود مجبور شده است قرارداد خود با تیم قبلی اش را فسخ کند و به تیم قبلی خود جبران خساره بپردازد که این نیز دلیلی کسب جبران خساره بیشتر است.

دوم: آقای کارگر به اشتباه می گوید که سند مربیگری او و اسکیلیجیچ معادل است. در حالی که چنین نیست. اسکیلیجیچ سند مربیگری حرفه ای از اروپا دارد. در حالی که آقای کارگر سند A مربیگری آسیا را دارد. با سند A، حتی در آسیا نمی توان یک باشگاه که در لیگ قهرمانان آسیا بازی می کند را مربیگری کرد. در حالی که سند حرفه ای یوفا از اهمیت بالا برخوردار است. در قدم دوم، چند مربی آسیائی را دیده اید که در اروپا مربیگری کند؟ که این خود نشانگر کیفیت پایین سندهای مربیگری آسیائی است. این را نیز نباید از یاد برد که سند مربیگری اقای کارگر به شکل نورمال به دست نیامده است. آقای کارگر در ظرف چند ماه هم سند مربیگری B را به دست آورد و هم سند مربیگری  A را. این مخالف تمام معیارهای تدریس مربیگری است. فاصله زمانی میان اخذ سند B و A باید حداقل دو سال باشد. چیزی که آقای کارگر طی نکرده است. 

سوم: آقای کارگر در شرایط صحی درستی قرار ندارد. حتی در مصاحبه خود نیز گفته است که داکتران باید به وی اجازه فعالیت بدهند، وگرنه وی باید استراحت کند. در صورتی که وی نتواند از نگاه فزیکی یک تیم را هدایت کند، آیا فوتبال افغانستان سزاوار داشتن یک مربی دیگر نیست؟

چهارم: آقای کارگر در جذب بازیکنان خارج ازکشور ناکام بوده است. بازیکنان خوب افغانستان تا حال به دعوت آقای کارگر لبیک نگفته اند. آقای کارگر تنها توانسته بود بازیکنان لیگ چهارم و پنجم آلمان و یا بازیکنان بدون باشگاه آمریکا را در تیم ملی جذب کند و این هم نه ناشی از کوشش آقای کارگر، بلکه نتیجه کوشش افرادی مثل علیرضا آقازاده و عسکر لعلی بوده است. با آمدن اسکیلیجیچ، وی توانسته توافق تعداد زیادی بازیکنان نخبه افغانستان را جذب کند. او خود به دیدار بازیکنان نخبه رفته، با آنها صحبت کرده و از آنها دعوت کرده تا به تیم ملی افغانستان وارد شوند. کاری که آقای کارگر به رغم فشار روز افزون مردم انجام نداد و تنها به کمپ های تشریفاتی که در آنها فقط بازیکنان دسته های پایین حضور داشتند، بسنده کرد. یک تعداد بازیکنان افغانستان که مقیم خارج هستند چه آشکار و چه پنهان از مدیریت ضعیف تیم ملی شکایت کردند و خواستار اصلاح شده اند. با آمدن سرمربی جدید، آنها این عمل را استقبال کرده اند. 

پنجم: در مصاحبه خود، آقای کارگر به مربیان مثل اشتارک اشاره کرده و گفته اشتارک بهتر از اسکیلیجیچ بوده است. در این مورد هم باید گفت که آقای کارگر از روی ناچاری صحبت می کند و گرنه خودش هم می داند که اشتارک یک مربی کار کشته نیست و سنی از او گذشته است. در ضمن، باید منتظر بود و علمکرد اسکیلیجیچ را مشاهده کرد و بعد قضاوت کرد. 

ششم: آقای کارگر در مصاحبه خود اصل واقعگرایی را از یاد برده است. وی متاسفانه فریب گفته های تعدادی را می خورد که وی منافع آنها را تضمین می کند. آقای کارگر خود باید تحلیل کند که تقابل با کشورهای بزرگ فوتبال آسیا در مقدماتی جام جهانی از توان وی خارج است و بهتر است سکان تیم ملی را به کس دیگر بسپارد. او هنوز هم به نظر می رسد در خواب فوتبال جنوب آسیاست در حالی که سالهاست از آن زمان گذشته و توقع مردم از تیم ملی افزایش یافته است. در ضمن، آقای کارگر چند وظیفه دیگر هم دارد که خوب است به همان وظایف رسیدگی کند. 

واکنش آقای کارگر تنها یک نتیجه دارد: دو دستگی و تباهی فوتبال افغانستان. آقای کارگر به سبب کسب قهرمانی جنوب آسیا به یک چهره محبوب بدل شد، اما این گونه واکنش ها سبب شده وی محبوبیت خود را از دست بدهد. 

در نظر سنجی که فوتبالنامه در صحفه فیسبوک خود به راه انداخته است، بیش از 95% پاسخ دهندگان اسکلیجیچ را گزینه مناسب تر برای مربیگری تیم ملی می خوانند. بعد از اینکه آقای کارگر به تلویزیون آریانا نیوز مصاحبه کرد، موج انتقاد نسبت به آقای کارگر زیاد شده و اکثریت خوانندگان وی را برحق نمی دانند. یک تعداد علاقه مندان فوتبال با اینکه از آقای کارگر به خاطر زحماتی که به فوتبال کشور کشیده تشکری می کنند، اما خواهان آن هستند که او آینده فوتبال کشور را به خرابی سوق ندهد. 

آقای کارگر با رسانه ای ساختن این طور موضوعات به محبوبیت خود ضربه می زند. برای آقای کارگر لازم است تا واقعگرایانه تر فکر کند. وی سمت معاونیت فدراسیون را در دست دارد، وی هنوز هم کمیشنر مسابقات تورنمنت روشن است و از صلاحیت های زیادی برخوردار است. فوتبال افغانستان هنوز هم به وی ضرورت دارد و وی می تواند خدمات بالاتری به فوتبال افغانستان انجام دهد. او می تواند بهترین های افغانستان را به تیم های ملی جمع کند، او می تواند مشوره های لازم را به اسکیلیجیچ بدهد و در نهادینه سازی فوتبال پایه زحمت بکشد. او هم چنین می تواند مربی تیم 23 سال باشد و از این تیم، یک تیم نمونه بسازد. او می تواند استعدادهای جدید افغانستان را پیدا کند. 

در ضمن مردم افغانستان از جنجال ها میان کمیته المپیک و ریاست تربیت بدنی، خاطره خوشی ندارند. هیچ از کس از جنجال در داخل فدراسیون فوتبال استقبال نخواهد کرد. 

مردم افغانستان به آقای کارگر احترام دارند، آقای کارگر نباید احترام مردم را با ایجاد جنجال در فوتبال کشور، پاسخ دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر